به گزارش خبرگزاری حوزه کتاب "ایمان و تعقل" به قلم محمدحسین مهدوی نژاد به سفارش پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی به چاپ رسیده است.
این کتاب با موضوع «زبان دینی و ایمان گرایی فیلیپس در آینه ویتگنشتاین» و از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شد.
بر اساس این گزارش، اندیشة اصلی ویتگنشتاین در «رسالة منطقی- فلسفی» این است که زبان، تصویری منطقی از جهان ارائه میکند. زبان یک ماهیت مشترک دارد و وظیفة آن، تنها تصویر واقع است و نمیتواند به فراسوی واقعیّت برسد. بدین سان، متافیزیک، اخلاق، دین و زیباییشناسی را فراتر از حدّ زبان میدانست، به گونهای که بحث و یا حتّی اندیشه دربارة آنها بیمعناست. پس باید دربارة این امور خاموش ماند. نه به این دلیل که نامعقول و مُحالاند، بلکه به این دلیل که فراسویِ دسترس زبان قرار دارند. این امور تماماً به حوزة امور ناگفتنی، امّا نشاندادنی تعلق دارند و فرد خود باید این امور رازورزانه را احساس کند و به کار بندد. این نظرگاه در اندیشة ویتگنشتاین متأخّر نیز بسط مییابد.
ویتگنشتاین در دورة دوّم حیات فلسفی خود، با توجّه به کاربرد کلمات برای شناخت معنای آنها و با تأکید بر تنوّع کاربردهای زبان و کثرت بازیهای زبانی، معتقد است که بازیهای زبانی از نحوههای زندگی گوناگون نشأت میگیرند و هر نحوهای از زندگی دارای زبان خاصّ خود است. گفتار دینی هم یک بازی مستقل با زبانی یکتاست که در نحوهای از زندگی حکّ شده است و قواعد و منطق خاصّ خود را دارد. بنابراین، مفاهیم و گزارههای دینی در درون بازی زبانی دین معنا مییابد و زبان دینی فقط برای کسانی که در نحوة زندگی دینی شرکت دارند، قابل فهم است. از نظر ویتگنشتاین، کاربرد زبان در بیان باورهای دینی، به هیچوجه، شباهتی با کاربرد آن در اظهار امر واقع ندارد. باور دینی، گونهای زیستن یا طریقهای برای ارزیابی زندگی است؛ تعهّدی شورمندانه و تزلزلناپذیر است که کلّ زندگی فرد را نظم و نَسَق میبخشد و مبتنی بر شواهد و دلایل نیست.
دین، فلسفه و علم مشغلههایی کاملاً متفاوت است و دربارة هیچ یک نباید با معیارهای دیگری حکم کرد، بلکه مدّعیات هر زبان را باید با معیارهای حاکم بر خود آن سنجید و معیارهای درونی هر زبان نسبت به انتقادات خارجی آسیبناپذیر است. به عبارت دیگر، هرگز نباید نحوة گفتار دینی را با نحوههای گفتار دیگر مقایسه کرد و از این حیث با باورهای غیردینی، قیاسناپذیر است. از این رو، نه از جانب علم و فلسفه مددی مییابد و نه هرگز گزندی میبیند، بلکه فقط از حیات دینی ارتزاق میکند.
هر چند ممکن است اندیشة متأخّر ویتگنشتاین آشکارا ایمانگرایانه نباشد، با این وجود تأکید وی بر کُنش دینی و نقش باورهای دینی در زندگی، بیرغبتی او به براهین علمی و فلسفی در باب دین، و تأکید بیش از اندازه بر قیاسناپذیری باور دینی با باورهای علمی و فلسفی و مخالفت با نظرورزی در حوزة گفتار دینی، مناسبِ تفسیر ایمانگرایانه است. این دیدگاه که عموماً به «ایمانگرایی ویتگنشتاینی» شهرت یافته است، در واقع مربوط به تفاسیری است که شاگردان وی به ویژه دیویی زد. فیلیپس از سخنان او دارند. آنان بر تفاسیری از ایمانگرایی تأکید کردند که بر اساس آنها باور دینی، بیدلیل و جستوجوی دلایل عقلی برای آن گمراهکننده و بیمعناست.
فیلیپس با توجه به اندیشههای ویتگنشتاین متأخّر نگاهی به ماهیّت زبان دینی دارد که برداشتی ناواقعگرایانه از باورهای دینی را رقم میزند و او را به عنوان یکی از حامیان نظریۀ ناشناختگرایی در فلسفۀ دین معرفی میکند و رهیافتی از ایمانگرایی را از آنِ او میسازد. بر اساس تفسیر ایمانگرایانۀ فیلیپس از آرای ویتگنشتاین، دین نحوهای از زندگی است و گفتار دینی یک بازی زبانی مستقل محسوب میشود، لذا بیمعناست که هر نوع توجیه یا دفاع را خواستار شود. بر اساس این دیدگاه از بازی زبانی دین، هنگامی گفتار دینی معقول و قابل فهم است که در مفاهیم خاصّ خود ارزیابی و داوری شود؛ زیرا معنای یک مفهوم از یک بازی زبانی به بازی زبانی دیگر فرق میکند و فرد برای فهم زبان دینی باید مفاهیم دینی را از درون بازی زبانی دین درک کند. بنابراین، معنای الفاظ دینی وابسته به نقش آنها در بازی زبانی یا نحوة زندگی است. برداشت فیلیپس به ناواقعگرایی در فلسفۀ دین مشهور است که از لوازم آن، طرد دیدگاه دینی سنّتی در مورد مفاهیم دینی و تفسیری غیرشناختگرایانه از مفاهیم و باورهای دینی است. مؤلّف در کتاب حاضر در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی، ایمانگرایی ویتگنشتاینی را در آینۀ زبان دینی فیلیپس، تبیین و بررسی کند.